گوشه ای از زن زندگی ازادی به سبک گروهک مجاهدین
چند ماهی از ازدواجِ بتول نگذشته بود
که تحت تأثیر تبلیغاتِ سازمان مجاهدین با همسرش به اردوگاه اشرف در عراق می روند...
به دنبال خوشبختی در آن سوی مرز ...
اردوگاه اشرف جایی که مسعود رجوی اعضا را مجبور به رها کردن همه تعلقاتشان کرد؛ اجبار به طلاق، رها کردن فرزند و همبستری با خودش...
بتول ، بدستور مریم رجوی باید کودک خردسالش را از خود دور کند،
گریه فرزند در لحظه جدایی تا ابد کابوس او
می شود...
در اشرف بچهای نباید بماند...
همه را میفرستند خارج!
بتول حتی حق نداشت بپرسد بچه را کجا فرستاده اید
دلتنگی ممنوع بود!
ابراز احساسات شدیدا توبیخ می شد !
میگفتند عواطف ، نامشروع است!
شناسنامه و پاسپورت دست سازمان است!
برای ادامه مبارزه همه باید آزاد باشند،
زن و شوهرها باید از هم طلاق بگیرند!
در یک روز شوم
مریم رجوی زنها را خواسته و می گوید
" امشب، شب زفاف و معراج توست"
هر کس خود را تمیز نکرده ، حمام برود، باید پاک و وضو گرفته باشید! "
در یک سالن با ملافه های سفید
دو مبل سفید و یک میز و کیک با قرآن و آیینه و گردنبندهای طلا ، مسعود ضمن صیغه کردن همه زنان را مجبور میکند با درآوردن لباسهایشان برقصند...
این آغاز بیست سال زندگی بود در اردوگاهی به نام اشرف...
کم کم بتول به پوچی می رسد
اهداف ایدئولوژیک گروه برای اون رنگ
می بازد...
دایم از خود سوال می کرد
چرا جوانان مردم را بدبخت می کنند و به سازمان می کشانند؟
برای کدام آینده ؟
برای چه هدفی!
اصلا برای چی داریم اینکارها را می کنیم!
اینجا شورای رهبری است یا حرمسرای رجوی؟
گریز از جهنمی که چند صد زنِ هستی باخته و
نا امید درتارهای آن اسیر بوده و هستند
آرزوی بتول می شود...
تردد تک نفره در قرارگاه ممنوع بود، همه ی کارها دو نفره انجام می شد.
حتی کسی که توی باغچه سبزی بکارد یک نفر را به عنوان همراه می فرستادند
اما تصمیم بتول برای فرار جدیست!!
موقع فرار از قرارگاه ، کوله پشتی را
بر روی صندلی قرار داد و رویش یک کلاهخود و بعد یک روسری روی کلاهخود نظامی بست تا این طور جلوه دهد که نفر همراه دارد...
به بازرسی قرارگاه گفت همراهم خواب است
و دژبان هم چون او جزء مسئولان ارشد سازمان بود، اجازه ی خروج داد.
بتول راهی از میان سیم خاردارها باز نمود و به شکل سینه خیز عبور کرد و خودش را به مقّرِ آمریکایی ها رساند...
حالا بتول سلطانی شهروندِ آلمان است...
با فرزندش در تماس است و تنها آرزویش رهایی همسرش از اسارتگاهِ رجوی است...
یادم هست بعد از پست مرضیه
پست رو ریپورت کردن
بریم ببینیم این بار چی میشه🤗
#زن
که تحت تأثیر تبلیغاتِ سازمان مجاهدین با همسرش به اردوگاه اشرف در عراق می روند...
به دنبال خوشبختی در آن سوی مرز ...
اردوگاه اشرف جایی که مسعود رجوی اعضا را مجبور به رها کردن همه تعلقاتشان کرد؛ اجبار به طلاق، رها کردن فرزند و همبستری با خودش...
بتول ، بدستور مریم رجوی باید کودک خردسالش را از خود دور کند،
گریه فرزند در لحظه جدایی تا ابد کابوس او
می شود...
در اشرف بچهای نباید بماند...
همه را میفرستند خارج!
بتول حتی حق نداشت بپرسد بچه را کجا فرستاده اید
دلتنگی ممنوع بود!
ابراز احساسات شدیدا توبیخ می شد !
میگفتند عواطف ، نامشروع است!
شناسنامه و پاسپورت دست سازمان است!
برای ادامه مبارزه همه باید آزاد باشند،
زن و شوهرها باید از هم طلاق بگیرند!
در یک روز شوم
مریم رجوی زنها را خواسته و می گوید
" امشب، شب زفاف و معراج توست"
هر کس خود را تمیز نکرده ، حمام برود، باید پاک و وضو گرفته باشید! "
در یک سالن با ملافه های سفید
دو مبل سفید و یک میز و کیک با قرآن و آیینه و گردنبندهای طلا ، مسعود ضمن صیغه کردن همه زنان را مجبور میکند با درآوردن لباسهایشان برقصند...
این آغاز بیست سال زندگی بود در اردوگاهی به نام اشرف...
کم کم بتول به پوچی می رسد
اهداف ایدئولوژیک گروه برای اون رنگ
می بازد...
دایم از خود سوال می کرد
چرا جوانان مردم را بدبخت می کنند و به سازمان می کشانند؟
برای کدام آینده ؟
برای چه هدفی!
اصلا برای چی داریم اینکارها را می کنیم!
اینجا شورای رهبری است یا حرمسرای رجوی؟
گریز از جهنمی که چند صد زنِ هستی باخته و
نا امید درتارهای آن اسیر بوده و هستند
آرزوی بتول می شود...
تردد تک نفره در قرارگاه ممنوع بود، همه ی کارها دو نفره انجام می شد.
حتی کسی که توی باغچه سبزی بکارد یک نفر را به عنوان همراه می فرستادند
اما تصمیم بتول برای فرار جدیست!!
موقع فرار از قرارگاه ، کوله پشتی را
بر روی صندلی قرار داد و رویش یک کلاهخود و بعد یک روسری روی کلاهخود نظامی بست تا این طور جلوه دهد که نفر همراه دارد...
به بازرسی قرارگاه گفت همراهم خواب است
و دژبان هم چون او جزء مسئولان ارشد سازمان بود، اجازه ی خروج داد.
بتول راهی از میان سیم خاردارها باز نمود و به شکل سینه خیز عبور کرد و خودش را به مقّرِ آمریکایی ها رساند...
حالا بتول سلطانی شهروندِ آلمان است...
با فرزندش در تماس است و تنها آرزویش رهایی همسرش از اسارتگاهِ رجوی است...
یادم هست بعد از پست مرضیه
پست رو ریپورت کردن
بریم ببینیم این بار چی میشه🤗
#زن
۹.۷k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.