طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_هشتم
#قسمت_هفتاد
____🍃🌸🍃🌸🍃____
... ساعت ۱۹ شده بود. بعد از نماز،گروه گشتی رسیدند. رفتم سمت شان و توضیحات لازم را دادم. متوجه شدم که اهل نبل (شهرک شیعه نشین واقع در شمال غربی حلب) هستند اما به یگان حیدریون مأمور شدهاند. عمار هم رسید مسجد.
در ورودی مسجد ایستاد و صدایم زد. جلو رفتم. گفت: «برای اینکه مطمئن بشیم مسیر رو میرن،خودت هم باهاشون برو»
چند شب بود که برای شناسایی می رفتند اما موفق نمی شدند و زود بر می گشتند. خوشحال شدم. همه حرف ما هم همین بود که باید خودمان برویم برای شناسایی منطقه ای که خودمان قرار است آنجا عملیات کنیم. نشستیم و با حیدر و ابراهیم عملیات شناسایی را طرح ریزی کردیم. قرار شد من و آن سه نفر از همان کانال نفوذ کنیم و شناسایی پل رودخانه ای که در دامنه العیس بود را انجام دهیم.
باید مطمئن می شدیم که دشمن روی پل و اطراف آن نگهبان دارد یا خیر.
حیدر هم قرار شد قسمتی از مسیر را همراه من بیاید و وظیفه تامین ما را به کمک یک نفر دیگر بر عهده بگیرد. ابراهیم هم در نقطه رهایی البرنه منتظر بماند و هماهنگی های ورود و خروج تیم شناسایی ما را با یگانهای پدافندی البرنه انجام دهد.
یونس هم که زخم هایش بهتر شده بود از اتاق مانیتورینگ پهپاد وضعیت حرکت ما را کنترل میکرد.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_هشتم
#قسمت_هفتاد
____🍃🌸🍃🌸🍃____
... ساعت ۱۹ شده بود. بعد از نماز،گروه گشتی رسیدند. رفتم سمت شان و توضیحات لازم را دادم. متوجه شدم که اهل نبل (شهرک شیعه نشین واقع در شمال غربی حلب) هستند اما به یگان حیدریون مأمور شدهاند. عمار هم رسید مسجد.
در ورودی مسجد ایستاد و صدایم زد. جلو رفتم. گفت: «برای اینکه مطمئن بشیم مسیر رو میرن،خودت هم باهاشون برو»
چند شب بود که برای شناسایی می رفتند اما موفق نمی شدند و زود بر می گشتند. خوشحال شدم. همه حرف ما هم همین بود که باید خودمان برویم برای شناسایی منطقه ای که خودمان قرار است آنجا عملیات کنیم. نشستیم و با حیدر و ابراهیم عملیات شناسایی را طرح ریزی کردیم. قرار شد من و آن سه نفر از همان کانال نفوذ کنیم و شناسایی پل رودخانه ای که در دامنه العیس بود را انجام دهیم.
باید مطمئن می شدیم که دشمن روی پل و اطراف آن نگهبان دارد یا خیر.
حیدر هم قرار شد قسمتی از مسیر را همراه من بیاید و وظیفه تامین ما را به کمک یک نفر دیگر بر عهده بگیرد. ابراهیم هم در نقطه رهایی البرنه منتظر بماند و هماهنگی های ورود و خروج تیم شناسایی ما را با یگانهای پدافندی البرنه انجام دهد.
یونس هم که زخم هایش بهتر شده بود از اتاق مانیتورینگ پهپاد وضعیت حرکت ما را کنترل میکرد.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۷۸۰
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.