عطر اقاقےهاا
#عطر_اقاقےهاا
من و تو توی یک کوچه پر از عطر اقاقی ها
دو تایی مست یکدیگر جدا از چشم باقی ها
صدای خنده زیبای تو در گوش من مانَد
به یک تصنیف دلچسبَ از حسین گل نراقی ها
بیا و بعد از این بد باش با من پیش بد چشمان
که من میترسمَ حتا از نگاه هم اتاقی ها
رقیبان مثل صدام آمدند و یک به یک رفتند
نباید جنگ میکردند با ما این عراقی ها
دو تا خط موازی بوده ایمَ از ابتدا اما
به هم خوردیم روی نقطه عطف و تلاقی ها
به من از گیرش می های خود گفتند اما حیف
ندانستند من مست توام بیچاره ساقی ها
برفتن هست گر میلت برو اما بخوان من را
همان شاعر ولی از زمره درد فراقی ها
تو تنها عشق من هستی اگر ترکم کنی انگاه
روم دنبال عشقی سر زده این اتفاقی ها
#ب_رفتن_هست_گر_میلت_برو_اما_بخوان_من_را.
🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍃 🍂
و ما می بینیم که چه غیر زیبا سراسر تاریخ مان مملو است از قهرمان بازی و قهرمان پروری. و عجیب است به محض این که قهرمانی را پرورش دادیم و وی را روی سکو گذاشتیم، ستایش اش کردیم، و در بعضی از مقاطع، خجالت آور است ولی واقعیتی است، پرستش اش کردیم و حتی در سطح خدایش قرار دادیم و چه فرمان یزدان چه فرمان... برایش سرودیم، خیلی زود به دلیل این که به حق نمی تواند تمام خواسته هایمان را برآورده کند شروع به ملامتش می کنیم، غافل از این که این ما بودیم که از او یک بت ساختیم. قهرمان بیچاره که خودش هم چنین ادعایی نداشت. خودمان بالایش می بریم و خودمان هم زمین اش می زنیم؛ آن هم در مشمئزکننده ترین حالت ممکن. حالا هیچ فرقی نمی کند اگر زورمان نرسد برایش جوک درست می کنیم. راستی چرا؟ هیچ وقت فکر کرده اید؟ چرا...
کتاب: #جامعه_شناسی_خودمانی |نویسنده: #حسن_نراقی|چاپ شانزدهم: 1385
1395/7/19زادروززنده یادحسن گل نراقے گرامےباد.
من و تو توی یک کوچه پر از عطر اقاقی ها
دو تایی مست یکدیگر جدا از چشم باقی ها
صدای خنده زیبای تو در گوش من مانَد
به یک تصنیف دلچسبَ از حسین گل نراقی ها
بیا و بعد از این بد باش با من پیش بد چشمان
که من میترسمَ حتا از نگاه هم اتاقی ها
رقیبان مثل صدام آمدند و یک به یک رفتند
نباید جنگ میکردند با ما این عراقی ها
دو تا خط موازی بوده ایمَ از ابتدا اما
به هم خوردیم روی نقطه عطف و تلاقی ها
به من از گیرش می های خود گفتند اما حیف
ندانستند من مست توام بیچاره ساقی ها
برفتن هست گر میلت برو اما بخوان من را
همان شاعر ولی از زمره درد فراقی ها
تو تنها عشق من هستی اگر ترکم کنی انگاه
روم دنبال عشقی سر زده این اتفاقی ها
#ب_رفتن_هست_گر_میلت_برو_اما_بخوان_من_را.
🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍃 🍂
و ما می بینیم که چه غیر زیبا سراسر تاریخ مان مملو است از قهرمان بازی و قهرمان پروری. و عجیب است به محض این که قهرمانی را پرورش دادیم و وی را روی سکو گذاشتیم، ستایش اش کردیم، و در بعضی از مقاطع، خجالت آور است ولی واقعیتی است، پرستش اش کردیم و حتی در سطح خدایش قرار دادیم و چه فرمان یزدان چه فرمان... برایش سرودیم، خیلی زود به دلیل این که به حق نمی تواند تمام خواسته هایمان را برآورده کند شروع به ملامتش می کنیم، غافل از این که این ما بودیم که از او یک بت ساختیم. قهرمان بیچاره که خودش هم چنین ادعایی نداشت. خودمان بالایش می بریم و خودمان هم زمین اش می زنیم؛ آن هم در مشمئزکننده ترین حالت ممکن. حالا هیچ فرقی نمی کند اگر زورمان نرسد برایش جوک درست می کنیم. راستی چرا؟ هیچ وقت فکر کرده اید؟ چرا...
کتاب: #جامعه_شناسی_خودمانی |نویسنده: #حسن_نراقی|چاپ شانزدهم: 1385
1395/7/19زادروززنده یادحسن گل نراقے گرامےباد.
۹۲۳
۱۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.