بزن که سوز دل من به سازمیگویی

بزن که سوز دل من به سازمیگویی
ز ساز دل چه شنیدی که باز میگویی
مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز
به گوش دل سخنی دلنواز می گویی
مگر حکایت پروانه میکنی با شمع
که شرح قصه به سوز و گداز می گویی
به یاد تیشه فرهاد و موکب شیرین
گهی ز شور و که از شاهناز میگویی
کنون که راز دل ما ز پرده بیرون شد
بزن که در دل این پرده راز می گویی...

#استادشهریار
دیدگاه ها (۱)

به سازِ زندگی سوزی بہ سوزِ زندگی سازیچه بی‌دردانه می‌سوزد چه...

کاش یک بار هم تو دلتنگم شویسازِ دل را ضَربِ آهَنگم شویکاش حت...

‏تو این دنیا هیچکس نمیخواد تو رو از تنهایی در بیاره، فقط میخ...

‏خواستم بنویسم ما شــــــکست خورده به دنیا اومدیم، بعد دیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط