حکایت رفاقت، حکایت سنگهای کنار ساحله، اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت، بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب، اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد، که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی...
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.