باز جمعه

باز " جمعه " ... !

با همان منوی همیشگی اش !

چشمانی که ولگرد خیابانهای بی تو شده اند

خاطراتی که بهانه های تنهاییم را دست به ڪمر زده اند

شاید جمعه منم !

که زمان روی دستم باد ڪرده

و تا ابد تاریخ انقضا خورده

که صبح تا شب جای خالیت را دوره ڪنم

و در آزمون هر شب نبودنت

چنان بیفتم ڪه بمیرم !

جمعه منم !

که ملودی خنده هایت در دلم تاب می خورد

دردت به جانم ؛

تو هم که نیستی

اصلا بگذار ساده اش ڪنم

" عجب زهر ماری ست جمــــــــــعه
دیدگاه ها (۷)

تقدیم به داداشم

ولی بابزرگ شدنمون غم هامونم هم بزرگ و هم زیادشدِ........

حال همه ماخوب نیست....

خیلی به این حرف تودنیای مجازی مخصوصاویسگون رسیدم.بااینکه شای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط