ماجرای مرا پایانی نبود

ماجرای مرا پایانی نبود
در تمام اتاق‌ها
خیال‌های تو پرپرزنان می‌رفتند و می‌آمدند
و پرندگانی
بال‌های تو را می‌چیدند و به خود می‌بستند
که فریبم دهند

#شمس_لنگرودی
دیدگاه ها (۱)

کسی نیست،بیا زندگی را بدُزدیم،آن وقت میان دو دیدار، قسمت کنی...

دلا بگریز از این خانه که دلگیر است و بیگانهبه گلزاری و ایوان...

ترسناک ترین خاطره ی من

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق  خدایا🤲بضاعت من به قدری است ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط