در بوی صورتی پیراهنت

در بوی صورتی پیراهنت
تاب می‌خورم
بی‌تاب می‌شوم
و دنبال دست‌هایت می‌گردم
در جیب‌هایم
می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان
به پشت سر بر می‌گردم
و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم 
بی تو زندگی کنم
یا بمیرم؟
نمی‌دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد 
باشد 
هرجا تمام شد 
اسمش را می‌گذارم
آخر خط من 
باشد؟
بی تو زندگی کنم
یا بمیرم؟
همین که باشی
همین که نگاهت ‌کنم
مست می‌شوم
خودم را می‌آویزم به شانه‌ی‌ تو
با تو بمیرم
یا بخندم؟

 

"عباس معروفی"
دیدگاه ها (۱)

دوستت‌ می‌دارم‌!تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای‌...

مقصد من عشق است تویی سر منزل من عشق در پوست من می دود تو در ...

به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانیچه غمست عاشقان را که ...

من سکوت:/

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط