بوی سیگار شدیدی آمد

بوی ســــــیــــــگــار شدیدی آمد...

با خودم میگویم ، نکند باز پدر غمگین است
نکند باز دلش.....
پله ها را دو به یک طی کردم
تا رسیدم بر بام.
پدرم را دیدم
زیر آوار غرورش مدفون
زیر لب زمزمه داشت
که خدا عدل کجاست؟
که چرا مزه فقر وسط سفره ماست!!!!
و چرا ها وچرا های دگر..
دل من هم لرزید مثل زانوی پدر
دیدن این صحنه آنچنان دشوار بود
که مرا شاعر کرد

شاملو
دیدگاه ها (۷)

پدر اگہ پولدار استهمہ ے جوانیش را داده،،،و اگ...

بانو حواست باشد ..!مرد تو پر است از حرفها و غصه های نگفته .....

ﺁﻧﮑـــــــــﺲ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨـــــﯿﺴﺖﺑﮕـــــــــــﺬﺍﺭ ﺑﺮﻭﺩ ﺍﻟﺘــــــ...

موهایت را بباف ،ناخن هایت را لاک بزن ،تو مگر در اتفاقات بدی ...

2:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلبا زک در آغوش، ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط