یک کلبه ی چوبی لب رودش با من

یک کلبه ی چوبی، لب رودش با من
گلبرگ زغال و برگ دودش با من

صبح از تو و چای از تو و لبخند از تو
عاشق شدن، ابراز وجودش بامن



اما خب چون کسی با من نیس در کلبه بسته س😄
دیدگاه ها (۲)

‏‌کاش به جای این همه بمب، کتاب بر سر خاورمیانه می‌ریختند!آن ...

⁣روزی می‌رسد که نسبت به همه چیز بی‌تفاوت می‌شوی. نه از بدگوی...

وقتی دخترا تو خونه تنهان

بچه بودیم میدیدیم بزرگترا عروسی می‌کنن!😂 😂 😂 بزرگ شدیم میبین...

سلام صبحتان بخیر ...یک کلبه چوبی لب رودش با من گلبرگ و زغال ...

"سرنوشت "p,30...۱۰ مین بعد ....ماشین جیهوپ جلوی کلبه ی چوبی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط