به وسعت جغرافیای خواستنت
به وسعت جغرافیای خواستنت
فریاد می کشم
تاریخ آخرین نگاهت را
مرور می کنم
به واقعه ی چشمانت
می رسم
محو می شوم
در توالی و تکرارِ حادثه ی عشق.
تو را می خوانم
و آموزگار شب
مدام، آزمونِ دلتنگی ها دارد
خالیِ آغوشم
زمین و زمان را تنگ است
راه آسمان بسته
و التماسِ خسته ام
با مهتاب در نبردی سرد.
قلبم
حجم نداشتنت را
تاب ندارد
از خودم تکه تکه
مرز می سازم
از خاطره ها حصار می بافم
که هر محدوده ام را
تو پایان
تو آغاز
باشی...
فریاد می کشم
تاریخ آخرین نگاهت را
مرور می کنم
به واقعه ی چشمانت
می رسم
محو می شوم
در توالی و تکرارِ حادثه ی عشق.
تو را می خوانم
و آموزگار شب
مدام، آزمونِ دلتنگی ها دارد
خالیِ آغوشم
زمین و زمان را تنگ است
راه آسمان بسته
و التماسِ خسته ام
با مهتاب در نبردی سرد.
قلبم
حجم نداشتنت را
تاب ندارد
از خودم تکه تکه
مرز می سازم
از خاطره ها حصار می بافم
که هر محدوده ام را
تو پایان
تو آغاز
باشی...
۸۷۶
۰۴ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.