احساس عجیب
احـــــــســـــاســ عـــجیبــــــ
pt 36
ویو نویسنده :
باجی رینو پرنسسی بغل کردو بردش حمومه داخل اتاق
باجی: رین میتونی وایسی؟
رین: اره خوبم میتو _
همین ک باجی ولش کرد افتاد زمین
رین: اییییی
باجی: ببخشید
بعد بلندش کردو....
☆نیم ساعت بعد ☆
رینو باجی اومدن بیرون
باجی: عاااححح... چرا انقد سخت حموم میکنی... همیشه همینی؟
رین: در حالت عادی نه...
یکم بعد رفتن پایین
رین: عه شما الکلتون پرید
ریندو: ب ت چ
رین قلنج دستاشو شکوند: الان حالیت میکنم... وایسا بیا اینجا ببینم...
ریندو: الفرار
رین: وایسا نمیتونی فرار کنی
حالا رین بدو ریندو بدو.. فقط ای کاش رین ب ریندو نرسع ک خدا میدونه زنده میمونه یا نه....
مایکی رفت دم گوش باجی: چقد خشن کردیش
باجی سرخ شد: ب..به تو چههههههههههه
مایکی: اخخخ کرشدمممم
باجی ک ی رنگ قرمز جدید ساخته بود: حقته....
رین از اونطرف ی مایتابه برداشت و پرت کرد سمت ریندو
ریندو جاخالی میده و مایتابه میخوره ب سر هیوگا
ذهن باجی: ههههههههههه😂😂😂😂😂😂 ایول......
رین: ای واییی ببخشید هیوگا_ چان... ریندو همش تقصیر توعه
ریندو: چرا
رین: چون باید میخورد تو سر تو....
ریندو: ب من چههه
هیوگا با چهره پوکر: ریندو ازت متنفرم
ریندو: من زنگ میزنم پیتزا بیارن
هیوگا: همین الان اشتی کردم
ریندو: هه میدونستم......
یکم بعد ک همه نشستن پیتزا رو اوردن
باجی: ریندو ب حساب خودته دیگه
هیوگا: باید باپول خودش بده وگر ن...
ریندو: من بخبخت پول 22تا پیتزا از کجام بیارم ( پیتزا ها دونفرست ینی رینو باجی . کریه و ران. ریندو و هیوگا. مایکی و هیکارو. دراکن و اما.. تااا الی اخر 😂)
هیوگا: ب من چ میخاس بزاری مایتابه بخوره تو سرت...
ریندو: هعی...
هیوگا: حالا یکمشو من میدم*گونه هاش گل انداخ*
ریندو: ممنون
هیکارو: وبنبمبمزمبپزمب(دهنش پره)
هیوگا: هیکارو یواش تر
هیکارو ب زحمت غذاشو قورت میده: عاااححح... میگم این الکله زود نپرید
رین: اره هممونم زیاد خوردیم چرا..... مایکی از کجا خریدین....
مایکی: نزدیک شهر
باجی و کریه: همینه
...............................................................
خلاصه شامم خوردنو جاهارو انداختنو خابیدن
باجی: رین... رین.. رین بیداری؟
رین: منگل خان من کی خابیدم ک این بار دوم باشه
باجی : شب تولدت...
رین: اونموقع فرق داش
باجی: هیچ فرقی نداش
رین: حالا چیکار داشتی
باجی رینو بغل کرد: همینجوری... ولی از این ب بعد باید ب این وضعیت عادت کنی...
رین: مشکلی نیس...
باجی ی بوسه سطحی رو لبای رین گذاشتو.....
pt 36
ویو نویسنده :
باجی رینو پرنسسی بغل کردو بردش حمومه داخل اتاق
باجی: رین میتونی وایسی؟
رین: اره خوبم میتو _
همین ک باجی ولش کرد افتاد زمین
رین: اییییی
باجی: ببخشید
بعد بلندش کردو....
☆نیم ساعت بعد ☆
رینو باجی اومدن بیرون
باجی: عاااححح... چرا انقد سخت حموم میکنی... همیشه همینی؟
رین: در حالت عادی نه...
یکم بعد رفتن پایین
رین: عه شما الکلتون پرید
ریندو: ب ت چ
رین قلنج دستاشو شکوند: الان حالیت میکنم... وایسا بیا اینجا ببینم...
ریندو: الفرار
رین: وایسا نمیتونی فرار کنی
حالا رین بدو ریندو بدو.. فقط ای کاش رین ب ریندو نرسع ک خدا میدونه زنده میمونه یا نه....
مایکی رفت دم گوش باجی: چقد خشن کردیش
باجی سرخ شد: ب..به تو چههههههههههه
مایکی: اخخخ کرشدمممم
باجی ک ی رنگ قرمز جدید ساخته بود: حقته....
رین از اونطرف ی مایتابه برداشت و پرت کرد سمت ریندو
ریندو جاخالی میده و مایتابه میخوره ب سر هیوگا
ذهن باجی: ههههههههههه😂😂😂😂😂😂 ایول......
رین: ای واییی ببخشید هیوگا_ چان... ریندو همش تقصیر توعه
ریندو: چرا
رین: چون باید میخورد تو سر تو....
ریندو: ب من چههه
هیوگا با چهره پوکر: ریندو ازت متنفرم
ریندو: من زنگ میزنم پیتزا بیارن
هیوگا: همین الان اشتی کردم
ریندو: هه میدونستم......
یکم بعد ک همه نشستن پیتزا رو اوردن
باجی: ریندو ب حساب خودته دیگه
هیوگا: باید باپول خودش بده وگر ن...
ریندو: من بخبخت پول 22تا پیتزا از کجام بیارم ( پیتزا ها دونفرست ینی رینو باجی . کریه و ران. ریندو و هیوگا. مایکی و هیکارو. دراکن و اما.. تااا الی اخر 😂)
هیوگا: ب من چ میخاس بزاری مایتابه بخوره تو سرت...
ریندو: هعی...
هیوگا: حالا یکمشو من میدم*گونه هاش گل انداخ*
ریندو: ممنون
هیکارو: وبنبمبمزمبپزمب(دهنش پره)
هیوگا: هیکارو یواش تر
هیکارو ب زحمت غذاشو قورت میده: عاااححح... میگم این الکله زود نپرید
رین: اره هممونم زیاد خوردیم چرا..... مایکی از کجا خریدین....
مایکی: نزدیک شهر
باجی و کریه: همینه
...............................................................
خلاصه شامم خوردنو جاهارو انداختنو خابیدن
باجی: رین... رین.. رین بیداری؟
رین: منگل خان من کی خابیدم ک این بار دوم باشه
باجی : شب تولدت...
رین: اونموقع فرق داش
باجی: هیچ فرقی نداش
رین: حالا چیکار داشتی
باجی رینو بغل کرد: همینجوری... ولی از این ب بعد باید ب این وضعیت عادت کنی...
رین: مشکلی نیس...
باجی ی بوسه سطحی رو لبای رین گذاشتو.....
- ۹۸۰
- ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط