نامم هویتم نفسم بودنم تویی

نامم، هویتم، نفسم، بودنم تویی
اصلا تمام یاخته‌های تنم تویی

من هیچ‌وقت جز تو نبودم و نیستم
این واقعیتی که به ظاهر منم، تویی

کرم فشرده در تب پروانگی منم
این پیله‌ای که دور تنم می‌تنم تویی

از حالت پیاده‌رو احساس می‌کنم
تنها دلیل آمدن و رفتنم تویی

روشن مباد چشم کسی که ندیده است
در پشت پاره پاره‌ی پیراهنم تویی

وقتی که مرگ بی‌خبر از راه می‌رسد
آن پلک آخری که به هم می‌زنم تویی

#حمیده_رضایی
دیدگاه ها (۱)

طرح مهر خانم عطایی فردبرای سفارش. به تلگرام پیام دهیدبا تخفی...

زندگی خیلی کوتاهه خیلی کمتر از اون چه که فکر میکنیممرگ ناگها...

ربط به ملیت ندارهجنایت جنایت جنایت کی قراره تموم بشه ....

آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیستگرچه گاهی پشتِ یک لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط