بادیگارد من
(𝐏𝐚𝐫𝐭 7)
ات ویو
انقد جیغ زدم که گلوم درد گرفت... ولی بعد چند دقیقه خوابم برد....
....
تهیونگ ویو
به دیوار تکیه داده بودم و چشمامم بسته بودم.... که حس کردم یه نفر داره نزدیکم میشه ولی اهمیت ندادم.... ولی دستای گرم و کوچولو یه نفر رو یهو داخل موهام حس کردم.... چند بار تکونش داد و بعد به لپم دست زد و خندید و با خودش حرف میزد.... فهمیدم اته.... تا چشمامو باز کردم 2 متر پرید هوا.... چرت و پرت حرف زد و رفت..... ولی خوشگل و کیوته.... و البته کمی هم خنگول ... چون اتاق مخصوصی داده بود بهم آقای پارک رفتم توش و خوابیدم
....
ات ویو
مثل همیشه از خواب بیدار شدم و رفتم کارای لازم کردم و لباسامو پوشیدم و وسایل برداشتم و صبحونه ام رو خوردم و به حیاط رفتم.... دنبال همون ماشین و بادیگاردم بودم که سوار شم و برم... اینور و اونور نگاه کردم و رفتم جلوتر که یهو یه نفر با صدای بم گفت اماده اید.... منم از اونجایی که خیلی ترسو ام جیغ کشیدم و برگشتم... تعجب کرد
...
ات: ای بابا میشه یهو ادمو زهر ترک نکنی با این کارات( نفس نفس)
تهیونگ: بریم؟
ات: ایشش جز این حرفای دیگه ای بلد نیستی؟
تهیونگ: ...
ات: بریم مدرسه ام دیر شد
( با تهیونگ سوار ماشین شدن)
...
ات: ببین ساعت... ( تا اومد بقیه ی حرفشو بگه تهیونگ دراز شد و کمربند ات رو بست.... چند ثانیه چشم تو چشم شدن که تهیونگ رفت عقب ماشین روشن کرد و به سمت مدرسه رفتن)
ذهن ات: وای خدا نفسم بند اومد چشماششش نفسای داغش آب شدم رفتم تو زمین🫠🫠
...
تهیونگ: چیزی میخواستید بگید؟
ات: هاا ن... نه هی... هیچی ( ریز ریز همش به تهیونگ نگاه میکرد)
ذهن تهیونگ: فهمیدم همش داره ریز ریز نگام میکنه تا چشممو برگردوندم سمتش خودشو زد به کوچه علی چپ خنده ام گرفت که رسیدیم و یهو ترمز گرفتم که با مخ رفت تو شیشه
...
ات: آی آی سرممم
تهیونگ: ( به زور جلو خنده اش گرفته که جر نخوره) حالتون خوبه؟
ات: ( برگشت سمت تهیونگ) گگگگ مثلا بادیگاردمه خودش داره منو به کشتن میده ( از ماشین پیاده شد و رفت)
تهیونگ: ( بعد اینکه رفت نتونست خودشو نگه داره و خندید) ای خدا چقد کیوته این بشر
...
ات: مشکل روانی داره اصلا.... سرم داغون شد... خو عین ادم ترمز بگیر الاغ
یونا: با کی داری حرف میزنی تو دختر ( خنده)
ات: هااا هیچی
یونا: اهااا بزار ببینم اون پسر خوشتیپه کی بود دیروز که اومد پیشت؟😏
ات: هاااا اها اون بادیگارد جدیدمه همونی که بهت گفتم
یونا: اسمش چیه؟ چند سالشه؟ اهل کجاست؟
ات: ای باباااا مغزم ترکید یه دقیقه وایسا اروم اروم لقمه رو بخور نه که یهویی
یونا: خیلی خب.... اسمش چیه
ات: اسمش تهیونگه فک کنم گفت 23 سالشه و همین اهل کره ای دیگه اسکل
یونا: عاها😂😏
ات: چته چرا چپ چپ نگاه میکنی 😐
یونا: هیچی😂
ات: 😑
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.