حتما بخوانید
حتما بخوانید
مرد فقیری بود که همسرش از ماست کره می گرفت و او آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت ، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویی در می آورد. مرد آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می خرید.
روزی مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمی خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم ؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم . مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید ...
«یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود...»
مرد فقیری بود که همسرش از ماست کره می گرفت و او آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت ، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویی در می آورد. مرد آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می خرید.
روزی مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمی خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم ؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم . مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید ...
«یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود...»
- ۱.۲k
- ۱۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط