تمام گل ها را اب داده ام و به صف کرده ام

تمام گل ها را اب داده ام و به صف کرده ام
خورشید را چراغانی کرده ام ، ماه را خبردار کرده ام ، ستاره های دنباله دار در راه هستند

چه هیاهویی،چه غوغایی
شهر دارد نفس می کشد
ثانیه ها دوباره متولد شده اند

من غمگین بودم و با خنده قهر کرده بودم اینجا تمام واژه ها تب کرده بودند و از پس هیچ کدامشان بر نمی امدم

دلداریشان دادم و گفتم که دلم روشن است روزهای خاکستری به پایان می رسد
تو می خندی و تلافی همه این روزها را می کنی انها مدام بهانه لبخند ِ مثل اولین عبور شهاب در دل ِ پرستاره ی اسمان ِ تورا می گرفتند
ته دلم به ان ها حق می دادم می دانی؟!! تو که میخندی غم جرات نمی کند تا فرسنگ ها به ثانیه های من نزدیک شود
صدای ارغوانی تو که روح لحظات را نوازش می کند دیگر دلتنگی چه معنی بیهوده ای است

تو بخند با خنده های تو زندگی شیرین است اخم که میکنی قامت ثانیه ها خم می شود زیر فشارش
رد اندوه که در چشمانت زده می شود بی تامل صدای شکستن دل بلند می شود
واین یعنی تو باید همیشه بخندی تا من زندگی کنم
دیدگاه ها (۰)

اولین بارکه بخواهم بگویم دوستت دارمخیلی سخت استتب می کنم، عر...

نمیدانم ...دوراهی سختی شده استبگذارم برای همیشه بمانی؟یا این...

دلم هوای توکرده.......

باید بدانی دیدنت هر روز رویا می شوداین دل برای حس تو غرق تمن...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط