ای باور روزهای تنهائیم

ای باورِ روزهای تنهائیم
برایت چه بنویسم
از دلتنگی بنویسم یا دوریت
از گل‌های محزونِ خشکیده در انتظار

بنویسم که سایبانِ دستهایت را
در این روزهای بی غروب
کم داشته ام؟
بنویسم که در
درکِ خاموشِ ذهنِ تو
برایت هر شب
از عشق نوشته ام؟

بگذار رو راست بگویم
روزهای تنهاییم را
باور دارم
ولی تو را نه.
نبودی
نیستی
و هیچگاه
نخواهی آمد.
دیدگاه ها (۱)

آمدی تنـــــها نباشم حیف تنـــــها تر شـــدماز یقیــــن گفتی...

صدایـــــم میــــزد گلـــــمگلے بــــودم در باغچه ے دلشاما ا...

رو می کنم به عکس تو با چشم زارِ خویشمی گـــویمش ز قصه ی دنبـ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط