خاطره از حمید اقا
#خاطره_از_حمید_اقا
باجوانهای فامیل هیات حضرت ابوالفضل(ع)بودم بعدازتمام شدن هیات حضرت ابوالفضل(ع)باید بلافاصله میرفتیم تابه هیات خیمه العباس(ع)میرسیدیم فاصله بین دوهیات زیاد نبود ولی بخاطرکمبود وقت باماشین میرفتیم یک ماشین داشتیم تعدادمان یک ماشین جانمیشدیم بچه سینه زنی داشتند بسیارعرق کرده بودند تادورزدیم دیدم حمیداقاوبچه هانیستند توجه کردم دیدم فقط من باپدربزرگوارشهید حمید سیاهکالی مرادی ماندیم بعدازهیات پرسیدم چی شد فرمودند مسابقه دو همه دویدند باید اماده باشیم فقط نباید شعاربدیم اقا بیا اقابیا حمید اقاازمنتظران اقاامام زمان (عج)بودند زمانی که میگفت اقابیا حس عجیبی میگرفتندوامادگی جسمانی برای حضور دررکاب اقاامام زمان(عج)راحفظ میکرد
راوی:از اقوام شهید عزیز
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
باجوانهای فامیل هیات حضرت ابوالفضل(ع)بودم بعدازتمام شدن هیات حضرت ابوالفضل(ع)باید بلافاصله میرفتیم تابه هیات خیمه العباس(ع)میرسیدیم فاصله بین دوهیات زیاد نبود ولی بخاطرکمبود وقت باماشین میرفتیم یک ماشین داشتیم تعدادمان یک ماشین جانمیشدیم بچه سینه زنی داشتند بسیارعرق کرده بودند تادورزدیم دیدم حمیداقاوبچه هانیستند توجه کردم دیدم فقط من باپدربزرگوارشهید حمید سیاهکالی مرادی ماندیم بعدازهیات پرسیدم چی شد فرمودند مسابقه دو همه دویدند باید اماده باشیم فقط نباید شعاربدیم اقا بیا اقابیا حمید اقاازمنتظران اقاامام زمان (عج)بودند زمانی که میگفت اقابیا حس عجیبی میگرفتندوامادگی جسمانی برای حضور دررکاب اقاامام زمان(عج)راحفظ میکرد
راوی:از اقوام شهید عزیز
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
۲.۲k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.