ان روزگار چشم ندارد من و تو را

اين روزگار چشم ندارد من و تو را
يک روز
خوشحال و بي ملال ببيند
زيرا
هر چيزي و هر کسي را
که دوستتر بداري
حتي اگر يک نخ سيگار
يا زهرمار باشد
از تو دريغ ميکند
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مردن
تا روزگار ، ديگر
کاري به کار من نداشته باشد

#قیصر_امین_پور
دیدگاه ها (۹)

بیا شلوغش کنیمآنقدر که دنیا درهم بریزدبعد تو دست مرا بگیرمرا...

دیگر راهی نماندهباید رهایت کنم!!اما از من این کار بر نمی ‌آی...

سرد یعنی توکه صدایت یخ می بندد بر رگ هایمبه وقت هایی که کسی ...

از دست‌های منجز این ثمری نیستگاهی‌ ببارمگاهی‌ بمیرمگاهی‌اگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط