شب که فرا رسید
شب که فرا رسید
کنار سفره شب بنشین
شمع خاموش را روشن کن تا شعله کشد عاشقانه
در آیینه دل خودرا صادقانه بیارای
پنجره را باز کن تا که پروانه پر کشد بسوی شمع
وقتیکه قاصدک پاورچین خودرا بدرون خانه انداخت
نفسهای گرم خودرا بر شیشه پاک بنشان
شیشه که در نفسهای گرم تو مه آلود گردید
وقتی عرق سرد بر پیشانی شیشه نشست
بنویس با انگشت خود عشق زیباست
زمانیکه عشق که از شیشه به آرامی سرازیر شد و رفت
منتظر ماه شوتا که بر پنجره عشق زیبا بنشیند
قصه دل را بر گلبرگ گًل بزک کرده یاس بنویس
پیامت را به قاصدک ده تا که پرواز کند بسوی عشق
فال حافظ بگشا و بخوان یار گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
شبتون قشنگ....
کنار سفره شب بنشین
شمع خاموش را روشن کن تا شعله کشد عاشقانه
در آیینه دل خودرا صادقانه بیارای
پنجره را باز کن تا که پروانه پر کشد بسوی شمع
وقتیکه قاصدک پاورچین خودرا بدرون خانه انداخت
نفسهای گرم خودرا بر شیشه پاک بنشان
شیشه که در نفسهای گرم تو مه آلود گردید
وقتی عرق سرد بر پیشانی شیشه نشست
بنویس با انگشت خود عشق زیباست
زمانیکه عشق که از شیشه به آرامی سرازیر شد و رفت
منتظر ماه شوتا که بر پنجره عشق زیبا بنشیند
قصه دل را بر گلبرگ گًل بزک کرده یاس بنویس
پیامت را به قاصدک ده تا که پرواز کند بسوی عشق
فال حافظ بگشا و بخوان یار گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
شبتون قشنگ....
- ۱.۲k
- ۲۴ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط