تو ماه را

تو ماه را
بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من می‌آورد
می‌خواهم فراموش‌ات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!

رسول یونان
دیدگاه ها (۲۲)

دیوارهامرزهاارتش‌های جهاناین همه پیامبرکتاب‌های آسمانیحتا به...

درس زیاد می خواندمو هر جایی که برایم مهم بودبا یک مدادزیرش خ...

ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻴﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ،،،،ﻏﺰﻟﻬﺎﻱ ﺩﻟﻢ،،،ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻏﺮﺑﺖ ،،،،،ﻗﺪ...

شاید کوچه بالایی،یا خیابان پایینی...شاید اصلا این محله نباشد...

خیلی خوشحال میشم که بهم بگی دوست داری از چه چیزی بیشتر فعالی...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط