نخند جانم... نخند
نخند جانم... نخند
آدم دست و پای دلش
میان چال گونه ات میشکند... تو نخند
میترسم نقاشها لبخندت را نقاشی کنند
شاعر ها غزل بگویند
و نویسنده ها کتابت کنند
بعد من دست و پا شکسته
چطور با یک شهر روبرو شوم؟
رحم کن..
تو فقط یواشکی بخند
فقط برای من بخند
آدم دست و پای دلش
میان چال گونه ات میشکند... تو نخند
میترسم نقاشها لبخندت را نقاشی کنند
شاعر ها غزل بگویند
و نویسنده ها کتابت کنند
بعد من دست و پا شکسته
چطور با یک شهر روبرو شوم؟
رحم کن..
تو فقط یواشکی بخند
فقط برای من بخند
۱.۲k
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.