آخ که اگه می دونستم آخرین باره که می بینمت، خیلی بیشتر نگ
آخ که اگه میدونستم آخرین باره که میبینمت، خیلی بیشتر نگاهت میکردم. بیشتر میچسبوندمت به خودم، که بوی تنت بپیچه تو دنیام. بیشتر میبوسیدمت. اون چند دقیقه که بینمون سکوت بود رو یادته؟ اون چند دقیقه وادارت میکردم حرف بزنی، حتا حرفهای روزمره بیربط، که بیشتر و بیشتر صدات رو شنیده باشم. اگه میدونستم آخرین باره که میبینمت میبوسیدمت و زیر گوشت زمزمه میکردم قشنگ روزگار من، مرا به خاطرت نگه دار. اگه میدونستم آخرین باره گردنت رو میبوسیدم، بعد میکشوندمت به آغوش خودم، که سرت رو بذاری رو سینه من، که نفسات شراب بشه و تو رگای من بچرخه، که حریر تنت رو نوازش کنم. نمیدونستم آخرین باره، وگرنه به جای پیشونیت، حتما کف دستات رو میبوسیدم. کف دستات که وقتی نوازشم میکردی مرهم تموم دردهام بود.
تموم دردهام...
به قلم N_M_PV80
#شعر_نو
#دکلمه_جدید_من
#دلتنگ
تموم دردهام...
به قلم N_M_PV80
#شعر_نو
#دکلمه_جدید_من
#دلتنگ
۴.۷k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.