چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد

چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد

من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد

ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن
هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد

عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد

#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۴)

یه آدمایی هستن که وقتی برای بار اول می‌بینیشون،عجیب باهاشون ...

تو می‌دانی چرا؛هِی دلم برایِ تو تنگ می‌شودهِی تو را به نامِ ...

من همیشه با کلمات زندگی کرده ام با واژه ها بیدار شده اموَ با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط