ء

ء
شناختن آدم‌ها درست مثل یه سفره. نه از اون سفرهایی که گوشیت زنگ می‌خوره و نیم ساعت بعدش دم در حاضر ایستادی تا با همون پلی لیست هرروزتون پیچ‌های جاده چالوس رو رد کنید و برسید به همون شمالی که هزار بار رفتی و می‌دونی هر دقیقه‌ش رو دقیقا قراره چیکار کنی.
شناختن آدم‌ها مثل گذروندن یک دوره کلاس غواصی و یه امتحان سخت دادن و رفتن کف دریاهایی با یک عالمه موجود عجیب و غریب و ناشناخته‌ست که نمی‌دونی میان سمتت تا بغلت کنن یا گوشتت رو بکنن واسه فک و فامیل‌هاشون. تمام حرفم اینه که اگر شناختن یک‌نفر و درنهایت بغل گرفتن و گزیده نشدن ساده بود که دیگه همه بلدش بودن، همه داشتنش، مثل جاده چالوس و سفر شمال که حداقلش دو سه بار واسه همه‌مون پیش اومده. برای کنار آدم‌ها زندگی کردن و‌ بوسیده شدن و لذت بردن باید سختی بکشی، بچرخی، هزار بار به همون نقطه‌ای که بودی برگردی تا در نهایت با نفسی که تنگه، با جای تمام زخم‌هات بالاخره بتونی یه غواص باشی..

#سفر #آفرود #دلنوشته #کپشن_خاص #کپشن #کپشن_کوتاه #تریدر
دیدگاه ها (۰)

ءیه مطلب میخوندم راجع به پولدار بودن، دو تا نکته جالب داشت. ...

دلم میخواد مغزمو دربیارم بذارم تو فریزر خنک شهبعد سر فرصت بذ...

ءواستون پول زیاد، پارتنر بالغ، شیرکاکائو و کیک تاینی، احساس ...

ءهنوزم وقتی یاد این سفر میفتم،ته دلم قنج میره از بس خوش گذشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط