فیک نویس پارت

فیک نویس ( پارت ۲۰ )
مایل با پارت بعدی؟؟؟

دالیا: به تو هیچ ربطی نداره!!

کای: خب چطور این جوری شدی

فیلیکس: بیخیال دیگه..

جولیا: سلام عزیزم من برگشتم

کای: اومدی!

جولیا : اینا کی هستن ؟؟

کای: خوب دقت کن میفهمی

جولیا: عه دالیا و فیلیکس

فیلیکس: من از طرف دالیا مرخصی میگیرم

کای: باشه ببرش خونه استراحت کنه

دالیا: بیا بریم فیلیکس

رزی : دالیا چرا من احساس میکنم هنوزم کای رو دوست داری

دالیا: من که اون رو فراموش نکردم
شاید یکم

رزی: ولی مواظب باش جولیا رقیب سرسختی هست

دالیا: حالا کی خواست نزدیک کای بشه🙄

فیلیکس : بیا سوار ماشین شو

دالیا عه کیفم رو تو اتاق کای جا گذاشتم برم بیارم و بریم
رفتم و دیدم

جولیا: کای ۵ ساله ازدواج کردیم یبار هم بهم دست نزدی

کای: بدون که ما برای شرکت و قرار داد ازدواج کردیم نه برای عشق و عاشقی

دالیا: برای کدوم قرارداد ازدواج کردن؟؟
ولی خوبه کی برای عشق ازدواج نکردن😀

دق دق

کای: بیا تو

دالیا: من اومدم کیفم رو بردارم و برم

جولیا: سریع مزاحم ما نشو

دالیا: بزار پیداش کنم

کای : دالیا پیدا کردیش بمون باهات کار دارم

جولیا: ولی کای!!

کای: جولیا تو هم برو بیرون

دالیا. : باشه بزار پیداش کنم
عه زیر میز بود پیداش کردم

کای: چه خوب

جولیا: من میرم ولی بعدا باهات حرف دارم کای

کای:......

مرسی که تا اینجا خوندی😍😇 اگر خوشت اومد لایک کن تا پارت بعدی رو زود تر بزارم😊 کامنت ها به ۱۰ برسه پارت ۲۱ گذاشته میشه