بارون می بارید، با عجله داشتم می رفتم که سوار اتوبوس شم؛
بارون میبارید، با عجله داشتم میرفتم که سوار اتوبوس شم؛
- نرسیده به ایستگاه، حواسم پرتِ پیرمردی شد که با چتر ایستاده بود زیر بارون تا به گُلای جلوی مغازهش آب بده !
- فکر کردم محبت کردن و اهمیت دادن به بعضی آدما، درست مثلِ آب دادن به گلای باغچه زیرِ بارونه.
- همون قدر مسخره، همون قدر اشتباه
همون قدربیهوده !( : ✉️
Mana
- نرسیده به ایستگاه، حواسم پرتِ پیرمردی شد که با چتر ایستاده بود زیر بارون تا به گُلای جلوی مغازهش آب بده !
- فکر کردم محبت کردن و اهمیت دادن به بعضی آدما، درست مثلِ آب دادن به گلای باغچه زیرِ بارونه.
- همون قدر مسخره، همون قدر اشتباه
همون قدربیهوده !( : ✉️
Mana
۲.۸k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.