عمریست که از عشق دگر سیر شدیم

عمریست که از عشق دِگَر سیر شدیم

آنقدر نشستیم و نیامد که دِگر پیر شدیم

تقصیر کسی نیست اگر اینگونه

از داغ و جنون عشق،دلگیر شدیم
دیدگاه ها (۱)

‎یک وقتها بنشین وخلوت کن‎نگاه کن به اطرافت‎به خوشبختی هایت‎ب...

وقتی گفتی خداحافظدلم هم خدا را خواستـ . . . ...

نگاهم که میکنی دلم میلرزد "چشمان تو" کانون این زلزله بی هنگ...

ناز چشمان تو , دل را تا ثریا میبردمشکی مویت مرا تا اوج رویا ...

از چرخش روزگار دگر سیر شدم از روز و شبم خسته و دلگیر شدم مر...

گاهی چه بی گناه،دلت پیر میشود اینجا همان دمیست که زود دیر می...

ولی بر ما که تصور کردیم عشق را باید کشت در چنین قرنی که دانش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط