رمانمهدوی

#رمان_مهدوی ۱۶

🔸 در قسمت ۳ چه گذشت؟؟؟

✅ کانال "مهدیاران"
@Mahdaviat

⭕ ️ در قسمت ۳ چه گذشت؟

🔹 قدم زنان و در حال گفتگو از کلیسا بیرون می آمدند که در همین زمان خودرویی از کنار آنها عبور می‌کرد. ناخودآگاه نظر ادموند را به خود جلب کرد و به نظرش آشنا ‌آمد. همین که نگاهش با نگاه دختری که در کنار راننده نشسته بود تلاقی کرد، رنگ از رویش پرید، مانند مرده‌ای بی‌حرکت ایستاده بود. این اتفاق از نگاه تیز بین پدر فیلیپ پنهان نماند. با وجود اینکه آن خودرو در حال عبور بود، ادموند همچنان حیران و آشفته ایستاده بود و دور شدن آن را نظاره می‌کرد، توان تصمیم‌گیری نداشت. پدر فیلیپ صدایش زد: اِد، پسرم، حالت خوبه؟

🔅 و او بعد از لحظه‌ای جواب داد: بله خوبم، خیلی متأسفم که رشته کلامتون رو پاره کردم.

- نیازی به تأسف نیست! بعضی چیزها کار دل است نه عقل و از عهده ما خارجه که درصدد مقابله با آن باشیم.

- نه پدر، اینطور نیست، فکر کنم سوءتفاهم شده!
پدر با لبخند سری تکان داد و گفت: سوء تفاهم در چی؟! در حال وروز الان تو که به وضوح رنگت پریده؟

ادموند هرچه تلاش کرد نتوانست او را متقاعد کند اما زمان خداحافظی پدر فیلیپ نیم نگاهی به او انداخت و گفت: آن‌ها را می‌شناسی؟

- نه نمی‌شناسم؛ و آنچنان این جمله را با صداقت بیان کرد که پدر در آن تردیدی نکرد.

- شاید این همان راه جدید باشد پسرم. موفق باشی و خدا نگهدار.
- خدا نگهدار پدر........

🔄 با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن‌ شود...

#رمان_مهدوی ۱۶

✅ کانال "مهدیاران"
Telegram.me/joinchat/ESW1Az_J7HTsdzr4CymTtw
دیدگاه ها (۱)

#دیکشنری_مهدوی ۹🔸 خ- خسف بیداء✅ کانال "مهدیاران"@Mahdaviat...

#تجمع دانشجویی در اعتراض به فاجعه انسانی در میانمار امروز یک...

مهدی یاوران عزیز، لطفا تا میتوانید پیام قبل👆 (تکذیبیه استاد...

❌ تکذیبه استاد رائفی پور در خصوص انتشار فایل تصویری تایید ف...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط