آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به ع
آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود .
وقتی ایام محرم می شد یڪی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت .
با عشق و علاقه خاصی هم این ڪار رو انجام می داد .
وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم ڪه حامد منتظر می شد همه ڪم ڪم برن تا ڪار شستن دیگ ها رو شروع ڪنه ...
با گریه و حال عجیبی شروع به ڪار می ڪرد ...
بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این ڪارو انجام بدن .
می گفت : " اینجا یه جایی هست ڪه اگه سردارم باشی باید شڪسته شوی تا بزرگ بشی ... "
و همینطور می گفت : " شفا تو آخر مجلسه ، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت ..."
شهید ابوالفضلی مدافع حرم حامد جوانی
وقتی ایام محرم می شد یڪی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت .
با عشق و علاقه خاصی هم این ڪار رو انجام می داد .
وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم ڪه حامد منتظر می شد همه ڪم ڪم برن تا ڪار شستن دیگ ها رو شروع ڪنه ...
با گریه و حال عجیبی شروع به ڪار می ڪرد ...
بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این ڪارو انجام بدن .
می گفت : " اینجا یه جایی هست ڪه اگه سردارم باشی باید شڪسته شوی تا بزرگ بشی ... "
و همینطور می گفت : " شفا تو آخر مجلسه ، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت ..."
شهید ابوالفضلی مدافع حرم حامد جوانی
۱.۳k
۱۰ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.