تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش،
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست!
من در پی خویشم، به تو بر میخورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست...

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

ای جان جان جانم تو جان جان جانیبیرون ز جان جان چیست آنی و بی...

مادرم! میان‌ِقنوت‌ِنمازت برای مندر ربّنا بخواه به من" آتنا "...

درست مثل آنکهجنازه کارگران معدن رااز خاک بیرون بکشیتا دوباره...

دستهایتپرچم کدام جمهوری استکه به انقلاب دستهای مننمی رسد...

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویشدیدم که در آن آینه همجز تو ...

اینکه چکار کنم رو نمیدونم ولی یه چیزو خوب میدونم اونم اینه ک...

من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیستجز این دو سه تا شعر که گفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط