پناه می برم
پناه میبرم
از هجومِ حجمِ لایتناهیِ دلتنگی،
به رویا و خوابِ از سرِ شب و خیالِ داشتنت،
تا ساعتها و ساعتها
پناه میبرم
از خواب و رویاے قشنگ
ولے مسخڪنندهء چشمانت،
به تماشایِ شڪستِ نخهاے ظریف سیگار
لابهلاے انگشتان لرزانم،
هرشب و نیمهشب
پناه میبرم
از افسون و اغوایِ پیچش ِ غوغاگرِ موهایت،
بالاتر از گردنت ڪه دعوتِ بازوانم را بیاجابت گذاشته،
به سفر، به سرعتِ مرگبار، به پیچهاے گردنهء حیران
و گریز و گریز و گریز از دوست داشتنت
پناه میآورم از خستگے، از زیادهخواهے، از غرور، از پوچے، از همهچیز
فقط به
#دوست_داشتنِ_تو...
از هجومِ حجمِ لایتناهیِ دلتنگی،
به رویا و خوابِ از سرِ شب و خیالِ داشتنت،
تا ساعتها و ساعتها
پناه میبرم
از خواب و رویاے قشنگ
ولے مسخڪنندهء چشمانت،
به تماشایِ شڪستِ نخهاے ظریف سیگار
لابهلاے انگشتان لرزانم،
هرشب و نیمهشب
پناه میبرم
از افسون و اغوایِ پیچش ِ غوغاگرِ موهایت،
بالاتر از گردنت ڪه دعوتِ بازوانم را بیاجابت گذاشته،
به سفر، به سرعتِ مرگبار، به پیچهاے گردنهء حیران
و گریز و گریز و گریز از دوست داشتنت
پناه میآورم از خستگے، از زیادهخواهے، از غرور، از پوچے، از همهچیز
فقط به
#دوست_داشتنِ_تو...
۴.۳k
۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.