مرا در خویش پنهان کن میان بازوان خود

...
مرا در خویش پنهان کن میان بازوان خود
مرا با شعر معنا کن به عشق جاودان خود
دراین‌شب‌های تاریکی و دراوج سکوت تو
دلم‌پیوسته‌درگیراست به‌قهر داستان خود
شبی باعشق‌ سرمستی‌ولی‌من درتب وتابم
میان اشک و این‌باران به‌درد جاودان خود
تورفتی‌باغ‌گل‌هاسوخت‌تمام‌شاخه‌هاپژمرد
زمستان آمد وقلبم شکست در آشیان خود
تمـام شهر تنـها شـد دل پر درد رسـوا شـد
شب سردم بدون‌تو پر ازغم‌شد میان خود
ببین ایام زیـبایی که با تـو دل شکوفا بود
تمام‌قنچه‌هاخشکیدسوزاندشاخه‌گان خود
من از آن‌روز که رفتی همیشه اوج فریادم
سکوتی نیک می‌دانم ولی با دشمنان خود
شبی‌آهسته‌می‌خواندم برایت ازدل پر درد
تو مغرورانه خندیدی به‌ظلم بی‌کران خود
در این دنـیای دیـوانه منـم آن مـرد بیگانه
که‌روزی‌عاشقم‌بودی‌به‌گرمی‌مثل‌جان خود
کبوترهای عاشق‌هم دوتایی درقفس بودند
چنانکه‌من‌به‌زندان‌وتوهم درفکر جان خود
من و قحطی دستانت من و پای گریزانت
مگر بدکرده‌ام باتو که‌بستی باز دهان خود
یقین‌دارم که‌باقلبت کسی‌را کرده‌ای همراه
ببین بادرد می‌سوزم دراین آتشفشان خود
بسوزان‌این تن‌تنها که‌دیگرجان نمی‌خواهد
تو پنهانی به‌چشم من میان سایه‌بان خود
«نـدا» را باغ گل بـودی بـهار و آرزوهایش
فراموشت‌ شـدم امشب درون آرمـان خود #سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

...دلم یک بوسه می‌خواهد از آن‌ها که بغل داردبه شعری ماند و ی...

...بیا آهسـته و آرام بگیر دسـتان سردم رامشو دور از دل‌بیمار ...

Mr. Trump, if you didn't intervene in the downing of a Ukrai...

...دل به تـو دادم چـرا دائـم شکایت می‌کنیمن‌پر ازدرد وتو ازا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط