در کعبه ی چشمان تو شعرم به منا رفت
در کعبه ی چشمان تو شعرم به منا رفت
در من غزلی پر زد و تا پیش خدا رفت
یک عمر خودم را به قلم باخته بودم
عشقم قلمم بود که آن هم به خطا رفت
یک عمر دلم خوش به خیابان خدا بود
صد حیف که عشق امد و عمرم به فنا رفت
بیچاره دل من که در این بازی تقدیر
یک بار نپرسید چرا بود و چرا رفت
رفتند دل و دین من از خانه ی این قلب
دل رفت جدا عقل هم از راه سوا رفت
دستان من خسته ی افتاده ی در خاک
بی تاب تر از لیلی و مجنون به دعا رفت
باور بکنی یا نکنی کار تمام است
در آخر این قصه غزل بر سر زا رفت
در من غزلی پر زد و تا پیش خدا رفت
یک عمر خودم را به قلم باخته بودم
عشقم قلمم بود که آن هم به خطا رفت
یک عمر دلم خوش به خیابان خدا بود
صد حیف که عشق امد و عمرم به فنا رفت
بیچاره دل من که در این بازی تقدیر
یک بار نپرسید چرا بود و چرا رفت
رفتند دل و دین من از خانه ی این قلب
دل رفت جدا عقل هم از راه سوا رفت
دستان من خسته ی افتاده ی در خاک
بی تاب تر از لیلی و مجنون به دعا رفت
باور بکنی یا نکنی کار تمام است
در آخر این قصه غزل بر سر زا رفت
۱.۲k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.