تک پارتی تهیونگ (غمگین)
تک پارتی تهیونگ (غمگین)
از زبان ات = تو خیابون راه میرفتم......هیچی برام مهم نبود هیچی....حتی نمیدونستم دارم کجا میرم فقط راه میرفتم......آخه اون چطور تونست؟چطور تونست اون کار رو با من بکنه؟
اون نمیدونست که من عاشقشم؟...........(فلش بک به نیم ساعت پیش) از زبان ات = وایییییی امروز اولین سالگرد ازدواجمون بود خیلی خوشحالممم😍رفتم یه کیک درست کردم و با خامه هایه سفید و صورتی تزئینش کردم.......یه میز پر از شمع و گل رز چیدم.....تهیونگ دقیقا ساعت ۷ از کمپانی میومد خونه......ساعت نزدیک هایه هفت بود منم رفتم یه لابس قشنگ و شیک پوشیدم و برقرارو خاموش کردم و کیک رو تو دستم گرفتم
صدایه کلید اومد و تهیونگ وارده خونه شد منم سریع برقارو روشن کردم و گفتم(علامت ات_ علامت تهیونگ+) _سلام عشقممممم سالگرد ازدواجمون مبارکککککک😍😍😍 دیدم یه جوری نگام میکنه..... + سلام ات (با قیافه پوکر) اون چرا اینجوری شده؟ بعد بدون اینکه نگام کنه و حرفی بزنه رفت تویه اتاقش و درو قفل کرد
منم رفتم پشت در اتاقش و در زدم
_تهونگم چی شده عشقم؟ +........ _عشقم چی شده میشه بهم بگی؟
یهو درو با اعصبانیت باز کرد گفت: به من نگو عشقم(داد) _تهیونگ چی شده چرا اینجوری میکنی؟ +هه یعنی تو نمیدونی هان؟ _نه به خدا نمیدونم داری راجب چی حرف میزنی
+خودتو به اون راه نزن ات _ کدوم راه تهیونگ؟به خدا من نمیدونم راجب چی حرف میزنی +اون پسره کی بود که جلوی راه کمپانی با هم بودین هاااااااا؟(داد خیلی بلند) _ک....کدوم پسره؟ +یعنی میخوای بگی نمیدونی ها؟خودم با چشایه خودم دیدم بغلش کردی فک کردی من ندیدم؟(داد)
ک..کد... اهااااا اون پسره +پس فهمیدی کدوم میگم _اره خب او.....__________نزاشت حرفت تموم شه و یه سیلی خیلی مهکم زد بهت که باعث شد بخوری زمین _(گریه)اون برادرم بود که تازه از آمریکا به کره برگشته بود +هه فک کردی من اینقده سادم؟ همش بهونست تو بهم خیانت کردی ازت متنفرممممم(داد)
با این حرفی که زد قلبم شکست دیگه جایه من تویه اون خونه نبود کیفو گوشیم رو برداشتمو و از خونه زدم بیرون (پایان فلش بک) فقط راه میرفتم زیر بارون خیس شده بودم حتی چتر هم با خودم نیاورده بودم فقط راه میرفتم.......از زبان تهیونگ= با ات دعوا کردم به من خیانت کرده هه بهم میگه برادرشه...... وایسا ببینم......اون راجب برادرش با من حرف نزده بود نکنه واقعا برادرش باشه......ای وای خاک بر سرت تهیونگ(دوستانم اینجا توهین نکردم فقط فیک ناراحت نشید) بزار بهش زنگ بزنم......از زبان ات= دیدم تهیونگ داره بهم زنگ میزنه قطع کردم و گوشی رو خاموش کردم....از زبان تهیونگ =دیدم قطع کرد چندبار بهش زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود وای حالا چیکارکنم؟ بهتره برم دنبالش.....دویدم و ماشینو روشن کردم و چند کوچه که بالاتر رفتم ات رو دیدم..
از زبان ات = تو خیابون راه میرفتم......هیچی برام مهم نبود هیچی....حتی نمیدونستم دارم کجا میرم فقط راه میرفتم......آخه اون چطور تونست؟چطور تونست اون کار رو با من بکنه؟
اون نمیدونست که من عاشقشم؟...........(فلش بک به نیم ساعت پیش) از زبان ات = وایییییی امروز اولین سالگرد ازدواجمون بود خیلی خوشحالممم😍رفتم یه کیک درست کردم و با خامه هایه سفید و صورتی تزئینش کردم.......یه میز پر از شمع و گل رز چیدم.....تهیونگ دقیقا ساعت ۷ از کمپانی میومد خونه......ساعت نزدیک هایه هفت بود منم رفتم یه لابس قشنگ و شیک پوشیدم و برقرارو خاموش کردم و کیک رو تو دستم گرفتم
صدایه کلید اومد و تهیونگ وارده خونه شد منم سریع برقارو روشن کردم و گفتم(علامت ات_ علامت تهیونگ+) _سلام عشقممممم سالگرد ازدواجمون مبارکککککک😍😍😍 دیدم یه جوری نگام میکنه..... + سلام ات (با قیافه پوکر) اون چرا اینجوری شده؟ بعد بدون اینکه نگام کنه و حرفی بزنه رفت تویه اتاقش و درو قفل کرد
منم رفتم پشت در اتاقش و در زدم
_تهونگم چی شده عشقم؟ +........ _عشقم چی شده میشه بهم بگی؟
یهو درو با اعصبانیت باز کرد گفت: به من نگو عشقم(داد) _تهیونگ چی شده چرا اینجوری میکنی؟ +هه یعنی تو نمیدونی هان؟ _نه به خدا نمیدونم داری راجب چی حرف میزنی
+خودتو به اون راه نزن ات _ کدوم راه تهیونگ؟به خدا من نمیدونم راجب چی حرف میزنی +اون پسره کی بود که جلوی راه کمپانی با هم بودین هاااااااا؟(داد خیلی بلند) _ک....کدوم پسره؟ +یعنی میخوای بگی نمیدونی ها؟خودم با چشایه خودم دیدم بغلش کردی فک کردی من ندیدم؟(داد)
ک..کد... اهااااا اون پسره +پس فهمیدی کدوم میگم _اره خب او.....__________نزاشت حرفت تموم شه و یه سیلی خیلی مهکم زد بهت که باعث شد بخوری زمین _(گریه)اون برادرم بود که تازه از آمریکا به کره برگشته بود +هه فک کردی من اینقده سادم؟ همش بهونست تو بهم خیانت کردی ازت متنفرممممم(داد)
با این حرفی که زد قلبم شکست دیگه جایه من تویه اون خونه نبود کیفو گوشیم رو برداشتمو و از خونه زدم بیرون (پایان فلش بک) فقط راه میرفتم زیر بارون خیس شده بودم حتی چتر هم با خودم نیاورده بودم فقط راه میرفتم.......از زبان تهیونگ= با ات دعوا کردم به من خیانت کرده هه بهم میگه برادرشه...... وایسا ببینم......اون راجب برادرش با من حرف نزده بود نکنه واقعا برادرش باشه......ای وای خاک بر سرت تهیونگ(دوستانم اینجا توهین نکردم فقط فیک ناراحت نشید) بزار بهش زنگ بزنم......از زبان ات= دیدم تهیونگ داره بهم زنگ میزنه قطع کردم و گوشی رو خاموش کردم....از زبان تهیونگ =دیدم قطع کرد چندبار بهش زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود وای حالا چیکارکنم؟ بهتره برم دنبالش.....دویدم و ماشینو روشن کردم و چند کوچه که بالاتر رفتم ات رو دیدم..
۳۶.۶k
۱۴ آبان ۱۴۰۱