یک دقیقه مطالعه 📚
#یک_دقیقه_مطالعه 📚
حکایت میکنند که دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم می گفتند چه خوب! عروس نازیبا، همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.
20 سال بعد از ازدواج آن دو، زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند و فهمیدند که مرد 20 سال خود را به کوری زده بود!
وقتی از او سوال شد که چرا چنین کردی؛ مرد گفت:
من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم!
حکایت میکنند که دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم می گفتند چه خوب! عروس نازیبا، همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.
20 سال بعد از ازدواج آن دو، زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند و فهمیدند که مرد 20 سال خود را به کوری زده بود!
وقتی از او سوال شد که چرا چنین کردی؛ مرد گفت:
من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم!
۱.۵k
۰۳ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.