بیقراری های دلم پایان ندارد


بیقراری هایِ دلم پایان ندارد
بسانِ رودخانه‌ای در تلاطم و
بسانِ جاده‌ای متروک و بی‌مسافرم ..
نداشتنت درد استُ
بر گلویِ واژه ها زخم میزند
نفسم می گیرد ..
اینجا من هستمُ
دلی بیقرار
حالی آشوب
و غمی که مرا تنگ در آغوش گرفته ..
ای آبیِ رویایی
میشود به خدا بگویی پادرمیانی کند؟
میشود برای آرامشم پیش قدم شوی؟
میشود بیایی...؟

• باران قیصری 🍂

دیدگاه ها (۱)

‌رسم عاشقی را بلد نیستیم!خودمان را از کنار هم بودن خسته میک...

#سلام.علیکم

ای خوش ‌آن سرکه به شب تکیه گهششانه ی توست..#هما_کشتگر✨🌒🌙

شباز شب های پائیزی‌ست؛از آن همدرد و با من مهربانشب های اشک آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط