خب..صنا:|...
خب..صنا:|...
بچه های رئیس خوناشاما برای رسیدن به ارث باید و تاج و تخت باید.. یک الماس بزرگ ک جایی مخفی بود پیدا کنن
این..دستور بزرگ خاندان..خوناشام ها بود..تا ارث و مقامشو رو ب کسی بده ک تونست اون الماس رو پیدا کنه..
خب..این راه اینجوری..بود.ک باید به جنگلی میرفتین ک..توست ارواح تصخیر شده بود..ک انسان هایی اونجا گیر افتاده بودن!
[برا انسانا ← توست رئیس خوناشاما دزدیده میشن و اونا رو مجبور میکنه تو اون جنگل بمونن
ی دروازح هست...ک فق..با خون انسان..باز میشه...ک باید ی ادم رو..از اون..کلبه وحشت..تصخیر شده نجات میدادین..و بعدش..خونش رو برای پیدا باز کردن..در .دروازح..استفاده میکردین..البته...ن فق..خونشو..بردارن..خونی..باید برمیداشتن ک عشق..داخل..اون خون جاری شده باشه. پس باید .کاری..میکردین تا یکی از انسان ها رو عاشق خدتون میکردین
طی این عاشق شدن
چند نفر حاضر میشن از الماس بگذرن و با عشقشون بمونن
رقابت میمونه بین چند نفر... و دنبال الماس میگردن
بعد از عبور دروازه... باید بین انسانا برن و چنتا رو گول بزنن بدون اینکه انسانا بفهمن ک اینا خوناشامن
(برا اینکه بفهمن کی میتونه خوب تظاهر کنه و خودشو کنترل کنه)
و....
بعدا اینکه یکیشون الماسو پیدا کرد
یکی از خوناشاما که بخاطر عشقش از الماس گذاشت حسادت میکنه و از اونجایی که کسی ازش انتظار نداره سمت کسی ک الماس داره میره و سعی میکنه الماسو ازش بگیره
بچه های رئیس خوناشاما برای رسیدن به ارث باید و تاج و تخت باید.. یک الماس بزرگ ک جایی مخفی بود پیدا کنن
این..دستور بزرگ خاندان..خوناشام ها بود..تا ارث و مقامشو رو ب کسی بده ک تونست اون الماس رو پیدا کنه..
خب..این راه اینجوری..بود.ک باید به جنگلی میرفتین ک..توست ارواح تصخیر شده بود..ک انسان هایی اونجا گیر افتاده بودن!
[برا انسانا ← توست رئیس خوناشاما دزدیده میشن و اونا رو مجبور میکنه تو اون جنگل بمونن
ی دروازح هست...ک فق..با خون انسان..باز میشه...ک باید ی ادم رو..از اون..کلبه وحشت..تصخیر شده نجات میدادین..و بعدش..خونش رو برای پیدا باز کردن..در .دروازح..استفاده میکردین..البته...ن فق..خونشو..بردارن..خونی..باید برمیداشتن ک عشق..داخل..اون خون جاری شده باشه. پس باید .کاری..میکردین تا یکی از انسان ها رو عاشق خدتون میکردین
طی این عاشق شدن
چند نفر حاضر میشن از الماس بگذرن و با عشقشون بمونن
رقابت میمونه بین چند نفر... و دنبال الماس میگردن
بعد از عبور دروازه... باید بین انسانا برن و چنتا رو گول بزنن بدون اینکه انسانا بفهمن ک اینا خوناشامن
(برا اینکه بفهمن کی میتونه خوب تظاهر کنه و خودشو کنترل کنه)
و....
بعدا اینکه یکیشون الماسو پیدا کرد
یکی از خوناشاما که بخاطر عشقش از الماس گذاشت حسادت میکنه و از اونجایی که کسی ازش انتظار نداره سمت کسی ک الماس داره میره و سعی میکنه الماسو ازش بگیره
۷.۶k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.