گروگان
گروگان
𝑝8
ویو کوک.
کای:اطلاعاتی که دارین داره بهمون میگه که جانگ زن و دخترش در اثر یه تصادف میمیرن
_اخی چه بد (پوزخند)
پرش زمانی به فردا صبح
ویو کوک
صبح با سرو صدا بیدار شدیم رفتم بیرون که دیدم سرو صدا از اتاقی بود که اوت رو گذاشته بودم قفل درو باز کردم و گفتم
_چه مرگته اینقدر سرو صدا راه انداختی(داد عصبی)
+ول کن منو منو چیکار داری (داد و بغض)
_خفه شو بیا پایین (داد عصبی)
ویو ا. ت
صبح بیدار شدم دیدیم نه مثل اینکه اینا نمیخان منو از این کوفتی زاده بیارن بیرون اینجوری نمیشه پاشدم رفتم دم در و سرو صدا ایجاد کردم که دیدم قفل در داره باز میشه منم اروم شدم و چند قدم رفتم عقب که دیدم جونگکوکه اومد داخل و داد زد(همون مکالمه قبلی) دوباره از پشتش مث جوجه اردک زشت رفتم دیدم رفتیم سر یه میزی که کوک گفت.....
خ
م
ا
ر
ی
𝑝8
ویو کوک.
کای:اطلاعاتی که دارین داره بهمون میگه که جانگ زن و دخترش در اثر یه تصادف میمیرن
_اخی چه بد (پوزخند)
پرش زمانی به فردا صبح
ویو کوک
صبح با سرو صدا بیدار شدیم رفتم بیرون که دیدم سرو صدا از اتاقی بود که اوت رو گذاشته بودم قفل درو باز کردم و گفتم
_چه مرگته اینقدر سرو صدا راه انداختی(داد عصبی)
+ول کن منو منو چیکار داری (داد و بغض)
_خفه شو بیا پایین (داد عصبی)
ویو ا. ت
صبح بیدار شدم دیدیم نه مثل اینکه اینا نمیخان منو از این کوفتی زاده بیارن بیرون اینجوری نمیشه پاشدم رفتم دم در و سرو صدا ایجاد کردم که دیدم قفل در داره باز میشه منم اروم شدم و چند قدم رفتم عقب که دیدم جونگکوکه اومد داخل و داد زد(همون مکالمه قبلی) دوباره از پشتش مث جوجه اردک زشت رفتم دیدم رفتیم سر یه میزی که کوک گفت.....
خ
م
ا
ر
ی
- ۳.۱k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط