سرهنگ باباجانی خاطره ای را از دوران تحصیل احمد در خارج از
سرهنگ باباجانی خاطره ای را از دوران تحصیل احمد در خارج از کشور تعریف می کرد و می گفت: در حال تمرین پرواز توی بالگرد نشسته بودیم. احمد سکاندار بود. استاد آمریکایی نگاهی به او کرد و گفت: اگر الآن بخواهم تو را پرت کنم بیرون چطور می خواهی از خودت دفاع کنی. احمد به قدری از نیروهای بیگانه و خلق و خوی ضداسلامی آنان بدش می آمد که نگاهی به استاد کرد. وقتی لبخند شیطنت آمیز و تحقیرکننده استاد را دید. یقه او را گرفت و گفت: من باید تو را از این بالا پرت کنم پایین. با استاد گلاویز شد. سرهنگ می گفت: استاد به زبان انگلیسی شروع به التماس کرد. صورتش سرخ شده بود. ما از احمد خواستیم که یقه او را رها کند و مواظب باشد که هلی کوپتر سقوط نکند و او قبول کرد. وقتی به زمین نشستیم، استاد به قدری از جسارت احمد و جرأت او یکه خورده بود که به همه ما گفت: بعد از این استاد شما احمد کشوری است.
شهید احمد کشوری
شهید احمد کشوری
۴۱۱
۱۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.