آه ای دوست

آه ای دوست
که دیگر رمقی درمن نیست
توبگو
داغتراز آتش غم دیگر چیست؟
من که خاکسترم اکنون نماندم آتش
دیگر ای باد صبا
دست ز بختم بردار،خبر از یار نیار
دل من خاک شدو دوش به بادش دادم

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تاروگرنه چون سحرم بی تو یک...

بی چاره دل که غارت عشقش به باد دادای دیده خون ببار که این فت...

گفتی اگر دانی مرا، آیی و بستانی مراای هیچگاهِ ناکجا، گو کِی ...

از پا در آمدیم و نیامد به دست، یارپشت امید بر سر این آرزو شک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط