به عشق فرمانده قلبها
به عشق فرمانده قلبها💞
#حاج_احمد_متوسلیان
شیر در زنجیر
" فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب "✊ 🌷
صدای تکبیر رزمنده ها به نشانه ی فتح خرمشهر در منطقه به گوش میرسید یکی از بسیجی ها به حاجی گفت:
((حاج آقا، بی خوابی این چند شب، امان ما را بریده، ان شاالله امشب با یک خواب خوب، تلافی میکنیم.))
حاج احمد دستش را بر روی دوش بسیجی جوان انداخت و او را با خود از سینه کش خاکریز بالا برد؛ جایی در رو به روی مقر ما، سمت غرب را نشانش داد و گفت: ببینم بسیجی، میدانی آنجا کجاست؟ گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد با لحن گلایه آمیزی گفت: "یعنی چی مومن! نمیفهمم چیه؟! خوب نگاه کن؛ آنجا انتهای افق است؛ من و تو باید پرچم خودمان را آنجا بزنیم؛در انتهای افق؛ هر وقتی به آنجا رسیدی و پرچم را کوبیدی بعد برو راحت بخواب...".
👇 👇 🌷
https://telegram.me/joinchat/BsX9fjvR35pWMG3nh2Aq6A
👆 👆 🌷
دعوتید به بزرگترین محفل رهروان شهدا
#حاج_احمد_متوسلیان
شیر در زنجیر
" فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب "✊ 🌷
صدای تکبیر رزمنده ها به نشانه ی فتح خرمشهر در منطقه به گوش میرسید یکی از بسیجی ها به حاجی گفت:
((حاج آقا، بی خوابی این چند شب، امان ما را بریده، ان شاالله امشب با یک خواب خوب، تلافی میکنیم.))
حاج احمد دستش را بر روی دوش بسیجی جوان انداخت و او را با خود از سینه کش خاکریز بالا برد؛ جایی در رو به روی مقر ما، سمت غرب را نشانش داد و گفت: ببینم بسیجی، میدانی آنجا کجاست؟ گفت: نمیفهمم حاج آقا! حاج احمد با لحن گلایه آمیزی گفت: "یعنی چی مومن! نمیفهمم چیه؟! خوب نگاه کن؛ آنجا انتهای افق است؛ من و تو باید پرچم خودمان را آنجا بزنیم؛در انتهای افق؛ هر وقتی به آنجا رسیدی و پرچم را کوبیدی بعد برو راحت بخواب...".
👇 👇 🌷
https://telegram.me/joinchat/BsX9fjvR35pWMG3nh2Aq6A
👆 👆 🌷
دعوتید به بزرگترین محفل رهروان شهدا
- ۴۲۳
- ۱۵ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط