در کربلا که موج زند آب رو آب

در کربلا که موج زند آب روى آب

 از قحط آب گشته به پا هاى و هوى آب

 

در ساحل فرات که خود مهر فاطمه است

 دارند کودکان حسین، آرزوى آب

 

دیگر فرات نیز نیارد به لب، خروش

 کز غم، خروش، عقده شده در گلوى آب

 

پیدا بُوَد ز گریه‌ی لب‌تشنگان که هست

 هر مشک آب، خشک و تهى هر سبوى آب

 

ترسم که شعله در حرم افتد ز گریه‌اش

 زینب که از دو دیده گشوده است جوى آب

 

راه شریعه بسته و طفلى ز راه دور

 بگْشوده است دیده‌ی حسرت به سوى آب

 

اصغر ز هوش رفته که چندی است این رضیع

 نشنیده بوى شیر و ندیده است روى آب

 

تا طفل خود رباب رهاند ز تشنگى

 در خیمه‌ها روان شده در جست‌وجوى آب

 

زین تشنگى که سوخت «مؤیّد»! دل حسین

بر خاک ریخت تا به ابد آبروى آب

💠🔆💠🔆💠
دیدگاه ها (۱)

💠 قحط آب 💠در کربلا که موج زند آب روى آب از قحط آب گشته به پا...

افطار روزه داران با آب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط