تو شعر مینویسی و

تـو شعـر مینویسی و
من عاشـقانه آنهارا میخوانم
قالبِ شعرت به قلبم آرامش میدهد
واژه ها بطور شگفت انگیری هم ردیف شده اند....
سبکے اسرار آمیز ...
ڪه برای یافتن ناشناخته ها
تو را بدنبال خود میڪشاند...
و در نهایت سبڪبالی ...
پاسخت را ...
بر فراز باغِ آرامش می یابی ....

من با اشعارت ...
به جاودانگی....
بـتو میرســـم...
دیدگاه ها (۱)

شبهایم بخیر میشود...وقتی عطر حضورت در حوالی‌اموَ هوای بودنت ...

‌ آدم ها را لبریز نکنیم !همیشه نمی شود نادیده گرفت !آستانه ...

تو یڪ زنے...زیبا باش!لباس خوب بپوش!ورزش ڪن!مواظب هیڪل و اندا...

عاشق کردن مردها، زیاد هم کار سختی نیست؛همین که حرفشان را بفه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط