اشک باید در آغوش یاری بریزد
اشک باید در آغوش یاری بریزد
زلف بر شانههای نگاری بریزد
من سرم روی دوش تو باشد قشنگ است
صخره وقتی از آن آبشاری بریزد
چای خوب است اما از آن بهتر این است
چای را آن که تو دوست داری بریزد
خواست قلب مرا پر کند از تو این عشق
خواست دریا که در جویباری بریزد!
عمر ما آن شکوفهست بر شاخه، افسوس
میرود با نسیمی بهاری بریزد
چهرهام مثل آیینه از غم کدر شد
کاش دست تو از من غباری بریزد
#مژگان_عباسلو
زلف بر شانههای نگاری بریزد
من سرم روی دوش تو باشد قشنگ است
صخره وقتی از آن آبشاری بریزد
چای خوب است اما از آن بهتر این است
چای را آن که تو دوست داری بریزد
خواست قلب مرا پر کند از تو این عشق
خواست دریا که در جویباری بریزد!
عمر ما آن شکوفهست بر شاخه، افسوس
میرود با نسیمی بهاری بریزد
چهرهام مثل آیینه از غم کدر شد
کاش دست تو از من غباری بریزد
#مژگان_عباسلو
۱.۱k
۰۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.