بغلت گریه ی خاموش چه حالی دارد

بغلت گریه ی خاموش چه حالی دارد
غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!

من که یک عمر شکار توام ای کاش شبی
کبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد!

غمزه ی چشم دل آشوب تو کم چیزی نیست
ناز ابروی تو هم روش، چه حالی دارد

دل دیوانه ی زنجیری من می گوید:
حبس در حلقه ی گیسوش چه حالی دارد!

عسلستان غریبی ست گل روش ولی
عسل از شانه ی کندوش چه حالی دارد

طالع شورم اگر پرده بگرداند، آه
چنگ در تار سر موش چه حالی دارد

تار لطفی، غزل سایه ،شب از نیمه گذشت
سر من بر سر زانوش چه حالی دارد
دیدگاه ها (۱)

ترسم این است نیایی نفسم تنگ شودنقش رویایی تو هی کم و کم رنگ ...

H Hفرق دارد بشکند, تاسنگ بشکاند دلیمثل وقتی بشکفد,یاتیغ بشکا...

شعر خیلی زیباستمخصوصا اگه پر معنی باشه،اگه خاطره داشته باشی ...

بی تو هیچ نمیخواهم ...نه آسمان !نه زمین !نه باران !نه خیس شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط