زآن لحظه که دیده بر رخت وا کردم

زآن لحظه که دیده بر رخت وا کردم
دل دادم و شعرِ عشق ، انشا کردم

نِی‌ نی غلطم ! کجا سرودم شعری ؟
تو شعر سرودی و من امضا کردم

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۰)

گر ناله ‌کنان دل به ‌تو بندم عجبی نیستجنسی که نفیس ‌است به‌ ...

غزل از موی پریشان شده ات می ریزدمن اگر شاعرم از دست پریشانی ...

میشود پیشانی ات بوسید و ازلبها گذشت!؟مومن از قم بگذرد تا جمک...

گفت مجنون گر همه روی زمینهر زمان بر من کنندی آفرینمن نخواهم ...

عاشقانه های شبنم

شعرخودم👇این جهانِ بی مُروّت با دلم همتا نشدآخرش دنیا به کامِ...

#عاشقانه_های_من#شعر #شعر_های_زیبا#زیبا #عاشقانه #غمگین #دلتن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط