داستانی زیبا از توقع امروز جوان ها

داستانی زیبا از توقع امروز جوان ها



روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...
دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!
به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...
ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!
دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال
چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!
هیچ کس کامل نیست!
دیدگاه ها (۳)

امیر تتلو که چندوقتی با وحید شمسایی تمرین می کرد امروز در کن...

بوکسور مراکشی به اتهام اقدام به تجاوز دستگیر شدحسن سعدا، بوک...

دانشگاهی به شکل یک توالت بزرگ در هنان چین+دیگه راحت میتونن ا...

موزیک بی کلام بسیار زیبای آهنگ خاطره انگیز "دستای تو" از گیت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط