#دیشب با خدا دعوایم شد ... با هم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم و خوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت : نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد ... |(◍•ᴗ•◍)❤
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.