رستم صادقی:
رستم صادقی:
دفتر خاطرات یکی از سربازان حادثه تصادف سربازان لیسانس وطیفه 05کرمان:
امروز سه شنبه تاریخ95/4/1ساعت 7شب است ودر پادگان 05کرمان جایگاه لاشخوران خشن همچنان منتطر اتوبوس هستیم تا بعداز دوماه مشقت وخاری و فلاکت به خانه وکاشانه خویش برگردیم دوماهی که همه جور برخورد بجز انسانیت دیدیم وارزوی پرواز داشتیم لحطات سختی که بافرماندهان خشن اینجا به پایان رسید هم اکنون لحطه پرواز است پرواز از دیار لاشخوران وکفتاران خشنی که جز خشونت سلاحی دگر نداشتن خوشحالم این لحطه که میخواهم به اعوش 7خانواده ام بعداز مدتها برگردم این درحالی است که ما نباید امروز درپادگان میماندیم باید دیروز که 31خرداد بود مارا ترخیص میکردند اما به دلیل عملیات روانی شدیدی که در اینجا حاکم است مارا دیروز تر خیص نکردند قراربود امروز صبح ترخیصمان کنند که تالحطه اخر دست از روانی کردن دوستان اهل قلم بر نداشتند و پافشاری میکردند که ما تاطهر ترخیص خواهیم شد ولی طهر شدو ما بارو بنه بستیم تا به شهرو دیار خویش بگردیم اما باز خبری از اتوبوس نشد تا اینکه افتاب از روی سرمان عبور کرد وارام ارام سایمان قد کشید اما نه خبری از ترخیص بود ونه خبری از ناهار که ما مجبور شدبم به بوفه ها یورش ببریم و شکممان را با کیک وبیسکویت سیرکنیم که هرگز متوجه سیر شدنش نشدیم چرا که روانیمان کرده بودند وافتاب روبه عروب میرفت اما ما را همچنان نگه داشتند که نشان از طلم وستم ووحشت در این پادگان دارد چرا که ما که ده ها ساعت تا منزلمان فاصله هست شب چطور میشود رفت اخه چرا کسی نیست تا درکمان کندفریادمان را بشنود امروز سخت ترین روز زندگیمان بودچراکه گرفتار افرادی شدیم که هیچ بویی از انسانیت نبرده اندوفقط طلم بر ما روا میدارندومیخواهند کسانی را که سلاحشان تا هم اکنون قلم بوده است با سلاحهای مرگبار خویش اشنا سازندکه جز کشت وکشتار چیزی ندارد.الان ساعت 7عصراست وهم اکنون قرار است تا نیم ساعت دیگر اتوبوس ها بیایند این درحالی است که هیچ کسی حال تکان خوردن ندارد وهرکس در گوشه ای با کوله بارش دراز کشیده است امیدواریم خداوند عاقبت بخیرمان کند وصحیح سالم به اعوش گرم خانوادمان برگردیم همه چیز را به خدای بزرگ میسپارم
سرگرد ....... هیچوقت نمیبخشمت...به امید فردا..امین انصاری.
اگر وجدان دارید وامشب حال وروز خانواده این عزیزان مهندس را درک میکنید اطلاع رسانی کنید تا به گوش مسعولان برسد تا بدانند در این مرکز اموزش چه بر سر جوانان اهل قلم میاورند وچه خشونتو مشقتی در این مرکز حاکم است چرا که این عزیزان را اگر برنامه شان درست بود سرموقع یا صبح ترخیصشان میکردند به هیچ وجه چنین اتفاقی نمی افتاد باید افسوس خوردو گریست بخاطر این عزیزان .متاسفیم که گوش شنوایی نیست تا ناله های فرهاد رابشنود. والسلام.
دفتر خاطرات یکی از سربازان حادثه تصادف سربازان لیسانس وطیفه 05کرمان:
امروز سه شنبه تاریخ95/4/1ساعت 7شب است ودر پادگان 05کرمان جایگاه لاشخوران خشن همچنان منتطر اتوبوس هستیم تا بعداز دوماه مشقت وخاری و فلاکت به خانه وکاشانه خویش برگردیم دوماهی که همه جور برخورد بجز انسانیت دیدیم وارزوی پرواز داشتیم لحطات سختی که بافرماندهان خشن اینجا به پایان رسید هم اکنون لحطه پرواز است پرواز از دیار لاشخوران وکفتاران خشنی که جز خشونت سلاحی دگر نداشتن خوشحالم این لحطه که میخواهم به اعوش 7خانواده ام بعداز مدتها برگردم این درحالی است که ما نباید امروز درپادگان میماندیم باید دیروز که 31خرداد بود مارا ترخیص میکردند اما به دلیل عملیات روانی شدیدی که در اینجا حاکم است مارا دیروز تر خیص نکردند قراربود امروز صبح ترخیصمان کنند که تالحطه اخر دست از روانی کردن دوستان اهل قلم بر نداشتند و پافشاری میکردند که ما تاطهر ترخیص خواهیم شد ولی طهر شدو ما بارو بنه بستیم تا به شهرو دیار خویش بگردیم اما باز خبری از اتوبوس نشد تا اینکه افتاب از روی سرمان عبور کرد وارام ارام سایمان قد کشید اما نه خبری از ترخیص بود ونه خبری از ناهار که ما مجبور شدبم به بوفه ها یورش ببریم و شکممان را با کیک وبیسکویت سیرکنیم که هرگز متوجه سیر شدنش نشدیم چرا که روانیمان کرده بودند وافتاب روبه عروب میرفت اما ما را همچنان نگه داشتند که نشان از طلم وستم ووحشت در این پادگان دارد چرا که ما که ده ها ساعت تا منزلمان فاصله هست شب چطور میشود رفت اخه چرا کسی نیست تا درکمان کندفریادمان را بشنود امروز سخت ترین روز زندگیمان بودچراکه گرفتار افرادی شدیم که هیچ بویی از انسانیت نبرده اندوفقط طلم بر ما روا میدارندومیخواهند کسانی را که سلاحشان تا هم اکنون قلم بوده است با سلاحهای مرگبار خویش اشنا سازندکه جز کشت وکشتار چیزی ندارد.الان ساعت 7عصراست وهم اکنون قرار است تا نیم ساعت دیگر اتوبوس ها بیایند این درحالی است که هیچ کسی حال تکان خوردن ندارد وهرکس در گوشه ای با کوله بارش دراز کشیده است امیدواریم خداوند عاقبت بخیرمان کند وصحیح سالم به اعوش گرم خانوادمان برگردیم همه چیز را به خدای بزرگ میسپارم
سرگرد ....... هیچوقت نمیبخشمت...به امید فردا..امین انصاری.
اگر وجدان دارید وامشب حال وروز خانواده این عزیزان مهندس را درک میکنید اطلاع رسانی کنید تا به گوش مسعولان برسد تا بدانند در این مرکز اموزش چه بر سر جوانان اهل قلم میاورند وچه خشونتو مشقتی در این مرکز حاکم است چرا که این عزیزان را اگر برنامه شان درست بود سرموقع یا صبح ترخیصشان میکردند به هیچ وجه چنین اتفاقی نمی افتاد باید افسوس خوردو گریست بخاطر این عزیزان .متاسفیم که گوش شنوایی نیست تا ناله های فرهاد رابشنود. والسلام.
۱.۲k
۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.